محکوميت و مبارزات زنان در افغانستان
انجنيرغلام سخي ارزگاني انجنيرغلام سخي ارزگاني



به مناسبت روز بين المللی زن ( هشتم ماه مارچ )


بنام آن مادران قهرمان که فرزندان اهل خرد و دانش را به بهای زندگانی خودها تربيت نموده و در خدمت ميهن وجامعه تقديم می نمايند ! بنام آن خواهران سازنده که قدم های آگا هانه و انسان دوستانهء شان را در راه آزادی انسان به پيش به سوی يک نظام نوين خردمندانه ، مترقی ، قانونمند و دموکراتيک برمی دارند ! بنام آن شيرزنانی مبارزکه مبتنی بر فرهنگ پسنديده ملی – اسلامی ، فرزندان با اخلاق ، با عزت ، نيک نام ، تمدن پرور و انسان دوست را جهت ساختن جامعه نوين و نيازعصر به کشورشان تقديم مينمايند ! بنام آن دختران و نوجوانان که صفحهء کتاب را برای خود سازی خويش و ساختار جامعه مدنی و کشور مستقل اش با مسوليت و اشتياق تمام ورق زده و رسم آموختن پيگيرانهء درس و رسالت تعليم را برای آينده گان به ميراث ميگذارند ! بنام آن دوشيزه گاني که چکيده های ذهن عاقلانه و محصول قلم های سرنوشت ساز شان را در خدمت آزاد سازی انسانهای اسير و رهايي جامعه از قيد نظام فيودالی و مناسبات کهن قبيلوی ، زن ستيزان و استثمارگران قرار می دهند و پيام آور شؤن اجتماعی شكوهمند ، خردمند و فرهنگ قانونمند برای مردمش می باشند ! و بنام تمام زناني شهيد گلگون کفن کشور که برای کسب استقلال ، تماميت ارضی ، حاکميت دموکراتيک ملی ، نهادينه سازی وحدت ملی ، تحقق نظام مستقل ملی و مردم سالاری ؛ در پهلو برادران شان جان های عزيز شانرا در مبارزات سرنوشت ساز عليه نيروهای عقبگرا و بيگانه پرستان بومي اهداء کرده اند !
قبل از همه هشتم ماه مارچ روز بين المللی زن را به تمام بشريت ، انسان های آزاديخواه جهان ، بخصوص به مردم درد کشيده و آنهم بصورت خاصتر به زنان تحت ستم ؛ ولی آزادمنش افغانستان عزيز قلبا تبريک گفته و آزادی قطعی تمام انسانها و بويژه زنان سراسر جهان را از تحت هرگونه ظلم ، تبعيض ، حق تلفی ها و ساير ناگواريهای اجتماعی ناشی از بی عدالتی سياسی و مناسبات فرسودهء ارباب رعيتی و اسلام سياسی ( دشمن دين محمدی ) و استعمار نوين خواهانم . مبارزات عادلانه زنان و مردان ميهن ما در برابر مهاجمين : افغانستان يک کشور موزاييکی است که در قلب تمدن پرور و تاريخ درخشان خود اقوام ، قبايل ، اديان ، زبانها ، مذاهب ، نهادها ، مناسبات اجتماعی و فرهنگ های گوناگون را پرورانيده و با نگارشهای دانشمندان و جامعه شناسان ؛ ميهن باستانی ما تاريخ بيش از پنج هزار ساله را پشت سر نموده است . و اين تاريخ هم منجمله آکنده از محروميت ها و ناگواری ها و ضمنا با خيزش ها و کارکردهای قهرمانانه زنان و مردان و تمام اقوام کشور ما نيز ميباشد . افغانستان ، از 330 قبل از ميلاد به اينسو گذرگاههای جهان گشايان و مهاجمين بسوی سرزمين غنی هندوستان بوده است . در اين رابطه مردمان آزادهء ما همواره در برابر اجنبيان يورشگر به مقاومت می پرداختند و برعلاوه اينکه زنان ، ستم نظام مرد سالاری را ميکشديدند و هم عقب جبهات نبرد مردان خويش را عليه اشغالگران تقويت می نمودند و پدران ، شوهران و فرزندان شانرا جهت آزادی سرزمين آبايي شان با انواع مختلف حمايت و تشويق می کردند . بومی کشور ما با هم قابل مقايسه نبود ؛ منجمله مردان تلفات جانی و از آنجائيکه توازن نيروها ميان مهاجمين خارجی و مقاومت کنندگان شکستهای زيادی را متحمل می شدند وعدهء کثيری هم اسير و يا از جبهات جنگ و مقاومت فرار ميکردند ؛ اين زنان با شهامت و دلير ميهن ما بودند که بدون سر پرست خانواده ها و در غيابت مردان ميهن ما بودند که نه تنها از باقی اعضای فاميل و فرزندان شان با تمام مشکلات حراست می نمودند ؛ بلکه علم مبارزات برحق خويش را نيزعليه قوای سلطه گر خارجی برای آزادی مادر ميهن ادامه می دادند که اين رسالت شان ثبت تاريخ پر افتخار افغانستان و جهان نيز است . مثلا در اين شعر پشتو سهم زنان را در تشويق مردان شان در مبارزه عليه انگليسها چنين می خوانيم که می گويد : که په ميوند کی شهيد نشوی خدايه ژو لاليه بي ننگی ته دی ساتينه توتی توتي په تورو راشي د بی ننگی احوال دی مه راحه مينه
وضع زنان در شرايط صلح : زنان کشور ما در سيستم کهنه و نظام ارباب رعيتی و فرهنگ خشن قبيلوی در تحت استبداد قرون وسطايی مرد سالاران متحجر و سنگ دل قرار داشته و از کوچکترين مزايايی مدنيت ، ابتدايی ترين آزادی و حقوق اجتماعی و انسانی خودها محروم بودند و هستند . وضع زنان کشور ما در زمان صلح هم خيلی مشقت باربوده است . بايست اعتراف نمود که در هر مقطع زمانی و مکانی هرگونه نقض حقوق بشر و تبعيض و حق تلفی در مورد زنان و کودکان افغانستان صورت گرفته و اين عمل ضد بشری با شدت هر چه تمام باز هم ادامه دارد که چنين فاجعه زن ستيزی مشخص در افغانستان با بسياری از جوامع اسلامی هم قابل مقايسه نيست : مثلا : دخترفروشی ، ازد واج اجباری زن بيوه به يکی از مربوطين خانواده شوهرش ، شهادت يک مرد معادل دو زن در محکمه ، حق بهره برداری دوچند ميراث پدر برای پسرنسبت به دختر ، نکاح جبری دختران صغير به مردان کهنسال ، انحصار حق طلاق به مردان و ... از جمله مسايل ضد مدنيت و نفرت آفرين است که از سوی فرهنگ قرون وسطايی و مرد سالاران با خشونت هرچه تمامتر بالای زنان و حتا دختران صغير کشور ما تحميل شده وميشود. چرا قوانين بين المللی و خصوص اعلاميه جهانی حقوق بشر در همچو کارکردهای ضد انسانی در افغانستان جنگ زده سطحی ميگذرد ؟ ولی با وجود استبداد مطلق مرد سالاران ؛ زنان ميهن ما از راه خشم معنی دار، نفرين ، فرار از خانه ، سوختاندن بدن وحتا خود کشی ها ، مقاومت برحق و مبارزات خويش را در برابر اعمال ضد انسانی مردسالاران قبيلوی و نظام تاريک فيودالی ، اسلام نمايان تمدن ستيز و متحجر و طالبان زن ستيز و فرهنگ ستيز ادامه داده و می دهند .
زنان در وقت بحران و جنگ : از آغاز جريان بحران و جنگ 25 سال اخيرکشور ما تاکنون ، زنان ميهن ما در جوار مردان شان به عنوان انسانهای آزاديخواه از استقلال و نواميس ملی افغانستان و حقوق اجتماعی خودها جسورانه دفاع نمودند و خيلی از آنان جام شهادت را نيز نوشيدند ؛ بلکه برعلاوه از دست دادن پدران ، شوهران ، فرزندان ، سرپرستان و همچنان دارايي و خانه های شان ، بخشی چشمگيری از آنان يا آواره گرديدند ، يا اسير شهوانی تفنگ بدستان و جنگ سالاران شدند . يا اينکه تعداد زيادی از دختران و زنان جوان شوهردار توسط برخی قوماندان مجاهدين خلاف کلام وحی الهی ، سنتهای پسنديدهء ملی و مقررات رسمی بين المللی به عنوان اسير و کنيز به کشورهای عربی هم بفروش رسانده شدند . افزون برآن ، زمانيکه احزاب اسلامی عقبگرای کشور ما با کسب پول از خارج و اطاعت از سياستهای مغرضانهء کشورهای همسايه ، منطقه و بين المللی و همچنان بخاطر حفظ و گسترش قدرت حزبی و شخصي خويش مناطق نظامی و تنظيمی يک ديگر را با خون ريزی هرچه تمامتر به تصرف خودها درمی آوردند . برعلاوه آنکه اموال مردم غيرنظامی و غيرحزبی حوزه های تصرف شده را بی رحمانه به تاراج می بردند ؛ بلکه با افتخار تمام گويا « مردانگی » بر زنان شوهردار، زنان مجرد و حتی دختران نابالغ با وحشت تام تجاوز جنسی می نمودند و اين عمل ضد انسانی و ضد اسلامی تا حال نيز در برخی مناطق تحت نفوذ جنگ سالاران بی خدا ، زن ستيز و تمدن ستيز ادامه دارد . پرسش اينست که چطور شورای امنيت ، پارلمان اروپا ، کميسيونهای مربوط اعلاميه جهانی حقوق بشر و ديگر ميثاقهای بين المللی بر اينگونه جنايات و نقض حقوق بشر سکوت معنی دار را اخيتار می کنند ؟ و يا اينکه بعضی اوقات از مراکز کشورهای جهان و سازمان ملل متحد در مسايل نقض حقوق بشر منجمله در کشور ما ، واکنشها و انتقادات نمايشی را هم به مثابه اتمام حجت نشان داده شده است وکدام اقدام موثروعملی را تا کنون در زمينه به عمل نياورده اند . از سال 1994– 2001 م که افغانستان از سوی نظاميان پاکستانی مرموزانه و بی سر و صدا اشغال گرديدند و گروه های طالبان افغان و القاعده با دخالت مستقيم دولت پاکستان ، اعراب و همنوايي امريکا و غرب و آنهم با تصفيهء نژادی اقوام تحت ستم کشور ما به حاکميت سياسی افغانستان نصب گرديدند ؛ طالبان و القاعده بلا وقفه فاجعه های بی نظير تاريخ معاصر را در کشور ما بوجود آوردند . در اين مقطع طالبان با حمايت پاکستان ، عربستان سعودی ، امارت متحده عربی ، برخی قدرتهای بزرگ جهانی و تروريستان القاعده ؛ سياست ضد انسانی ، ضد اسلامی ، تمدن سيزی و زن ستيزی را مو به مو در کشور ما به مورد اجراء قرار دادند . و اينک بد نخواهد بود که شمه يی از ماهيت طالبان را به گونه ذيل نشانی نمايم :
ماهيت شؤنيستی و انسان ستيزی طالبان : 1- طالبان در قدم نخست با قصد نابودی فيزيکی اقوام تحت ستم کشور، اقدام به کشتارهای دسته جمعی ، تصفيهء نژادی مردمان بيگناه تاجيک ، ازبک ، ترکمن ، و بخصوص هزاره ها و شيعه ها و ساير اقوام مظلوم کشور در ولايات کابل ، باميان ، قندوز ، بغلان ، تخار، سمنگان ، جوزجان ، فارياب ، هرات ، بادغيس ، غور، غزنی ، پروان ، ارزگان ، مزارشريف و مناطق ديگر نمودند . و جالب اينکه در همين زمان شاه مخلوع محمد ظاهرخان از ايتاليا پيروزی خونين طالبان را در اشغال ولايات هزارستان ، صفحات شمال و بويژه مزارشريف نيز تبريک گفت . ناگفته نبايد گذاشت که طالبان آن عده از پشتونهای ميهن دوست و مخالف خويش و ضد القاعده را نيز مانند اقوام فوق الذکر بی رحمانه به قتل رسانده و ديگر بقايای آنان را نيز تار و مار کردند . 2- خصوصيت زن ستيزی طالبان : طالبان با ماهيت زن ستيزی و انسان ستيزی خود ، کردارهای خشونت آميز ، سنگسار نمودن زنان ، اسير کردن زنان ، محروم داشتن دختران از تعليم ، مسدود نمودن حمام و معاينه خانه های بهداشتی و بيمارستانها به روي همه اناث ، محروم کردن زنان از کارهای دولتی و بيرون خانه و حتی کشتن زنان در محضر عام و نظاير چنين جنايات از سوی طالبان در حق همهء زنان پشتون و غير پشتون صورت گرفتند که در افغانستان هرگز سابقه نداشته است . ولی با آنهم ، شدت اين جنايت طالبان در مورد زنان اقوام تحت ستم و محروم کشور به آخرين مرحله خود رسيده بود که منجمله کارکنان اعلا ميه جهانی حقوق بشر و ساير منابع بين المللی هم جنايت آنان را به عنوان اتمام حجت هم مکررا به نشر سپرده اند . با وجود اعمال ضد انسانی و ضد اسلامی طالبان ، زيادترين زنان و دختران اقوام تحت ستم کشور توسط طالبان و القاعده بطور جنون انگيز و تعمدی اسير شدند و به تاجران عرب به عنوان کنيز و برده به فروش رسيدند . 3- جوهر تمدن سيزی طالبان : طالبان در بهترين وجه دارای اوصاف ضد تمدن بودند و هستند که با هرگونه تجدد ، مدنيت ، خرد ، فرهنگ ، پيشرفت و ترقی ، علم و تخنيک و همه ازرشهای مادی و معنوی جهان بشريت نه تنها مخالفت می نمودند و ميکنند ؛ بلکه عملا به نابودی تمدن کشورهم اقدام کردند : مثلا پنجاه هزار جلد کتب تاريخی فارسی را در صفحات شمال و بويژه در پلخمری به آتش کشيدند . اکثر آثار تاريخی سراسر کشور ( اعم از تمدن پشتون و غير پشتون ) را يا نابود کردند و يا به خارج بفروش رسانيدند . بت های باستانی شهر باميان را با تمام مخالفتهای جوامع جهانی به شنيع ترين جنايت منفجر نموده و حتی سنگ های آنرا به پاکستان انتقال دادند .
حق تعيين سرنوشت سياسی جامعه و بخصوص زنان : با توجه به اشارات فوق و درک اوضاع عينی وذهنی افغانستان و شناخت کلی مسايل جهانی و همسايگان است که مردم افغانستان و خصوصا زنان ميهن ما در مورد تعيين سرنوشت سياسی خود و مردم جنگ زدهء خويش ابزار ذيل را ضرورت دارند : خود سازی : تعليم و آموزش علم :-1 زنان و مردان ميهن ما اگر که از طريق فراگيری تعليم و تربيه در مکاتب و دانشگاه هافهميده و دانشمند گردنند و بخوبي خواهند توانست که با نور علم ؛ بيسوادی را از ميان خود و جامعه خويش بردارند وعلم را جانشين جهل گردانند . چنانچه به گفتهء شاعر : ترا علم در دين و دني ا تمام که کار تو از علم گيرد نظام همچنان با اين سخن زيبای استاد بيتاب : هرکه مکتب رفت آدم می شود نور چشم خلق عالم می شود يعنی اگر اشتباه نکرده باشم ، نخستين عنصر « خود سازی » از مدرسه ، مکتب ، دانشکده ، دانشگاه و ساير نهادهای آموزشی و تعليمی ، فرهنگی ، علمی و اجتماعي آغاز ميگردد که می توان آنرا « خود آگاهی سياسی و علمی » ناميد . به قول معروف که گويد : « خود شناسی ؛ خدا شناسی ! » 2- شعور و آگاهی سياسی : داشتن مدارک مکاتب و دانشگاه ها هم در جايگاه خود خيلی تعيين کننده و دارای اهميت است ؛ ولی برای مبارزات سياسی و ساختن جامعه نوين کافی نيست . اگر زنان و مردان ما شناخت اساسی از جامعه ، تاريخ کشور ، بافت اجتماعی ، مادی ، معنوی جامعه خودی و جهان و تاريخ بشريت پيدا کنند . اينجاست که با معلومات گسترده و شعور و آگاهی سياسی عوامل عقب مانی و ترقی جامعه و کشور درک گرديده و زمينه های طرح و برنامه ريزی حل معضلات اجتماعی ، معنوی و اقتصادي وغيره نيز ميسر ميگردد . يعنی بدون دانش و خرد و شعور سياسی ؛ جهان و جامعه و زيربناهای مادی و معنوی قابل شناخت نيست . خصوصا اگر زنان ميهن ما خود ها را به زيور علم و سياست سازنده و فرهنگ غنی و پيگيرانه مسلح سازند ؛ نه تنها خودها را از اسارت نظام مرد سالاری تاريخی و سيستم کهنه نجات می هند ؛ بلکه در رهايي جامعه از عقب مانی مادی ، معنوی و نظام تاريخ زده و نجات از استبداد تاريخی و استثمار نوين نيز کمک خواهند نمود .
3- غنای فرهنگی : خود سازی بدون فرهنگ رسالتمند و سالم ملی ، تنها با ابزار دانش و سياست هم کافی نيست . زنان و جامعه ما نياز دارند که برعلاوه بهره گيری از علم و سياست ، از نعمات فرهنگ نيز خود ها را بصورت لازم مستفيد گردانند و صاحب غنای فرهنگی سالم شوند ؛ تا پيش شرط های شناخت سيمای اقتصادی ، سياسی ، اجتماعی ، معنوی ، روانی و مولفه های ديگر جامعه بدست آيد . سياست بدون فرهنگ و فرهنگ منتهای علم و علم بدون سياست مفيد و اجتماع و جامعه بدون خرد سالاران سازنده و ساير مسايل مربوط به جامعه و عقلانيت هم مفهوم اساسی و کاربرد خود را پيدا کرده نمی تواند . پس جامعه ما برای تحقق نظام مردم سالاری به غنای فرهنگی ، سياسی ، علمی ، اقتصادی و جامعه مدنی نيز شديدا نياز دارد. 4- استقلال اقتصادی : درجامعه سنتی افغانستان ، زنان از نگاه اقتصادی شديدا به مردان خويش وابسته هستند و اينهم يکی از اشکال اسارت زنان به مردان ميهن ما به شمار می آيد . مثلا وقتی که نان آور يعنی رئيس يک خانواده نباشد ، زن با چند فرزند خويش بدون سرپرست و نان آور تنها در ميدان خدا می ماند . متاسفانه اين چنين زنان در نظام اجتماعی ما از سوی دولت های افغانستان هم هيچگاهی مورد مساعدت اقتصادی و حمايت و امثالهم قرار نگرفته و دريغا که دولمتردان ميهن ما در همچو زمينه ها هم كوچکترين گام مثبت را برنداشته اند . زنان ميهن ما با توجه شديد نيازمندی های فوق ، به استقلال اقتصادی نيز به مثابه يک عنصر خود سازی در نظام جامعه ضرورت دارند . اگر برای زنان کشور ما زمينه های کار و فعاليت اقتصادی در سراسر افغانستان در عرصه های کارهای دست دوزی ، خياطی ، قالين بافی ، کارکردن در فابريکات ، مزارع ، تجارتخانه ها ، دکانها ، موسسات خارجی و ادارات دولتی و نظاير آن مساعد گردد و زنان هم برای تحقق حقهء اقتصادی خويش بصورت خسته ناپذير و آگاهانه برزمند تا به استقلال اقتصادی خويش نيز بطور سالم و پايدار نايل گردند . وقتيکه زنان از وابستگی اقتصادی مردان نجات يابند و از اين لحاظ مستقل شوند ، از يکطرف با مشارکت اقتصادی خود صاحب مناسبات نوينی اجتماعی و رشد فکری جديدی می گردند و از جانب ديگر در تکامل اقتصاد خانوادگی و عوايد كشور نقش برازنده را نيز بازی کرده و خلاصه سهم و مشاركت عادلانه و دموکراتيک زنان با مردان درامور اقتصادی ، زمينهء استقلال اقتصادی ، بالندگی اجتماعی ، خود باوری ملی جامعه ما را در سطح ملی نيز مساعد می سازد .
5- استفاده اعظمی از فرصت طلايي : اگر مادران ، خواهران و دختران عزيز افغانستان با هوشياری و تيزبينی کامل سياسی فرصت ها را از دست ندهند و آگاهانه از ضياع وقت گرانبها جلوگيری نمايند و از تجمل گرايي و مود پرستی زيانبار و همچنان از رقابت و سيالداری مدحش مسولانه پرهيز کنند. و در عوض اکثريت اوقات خود را جهت آموختن علم ، سياست ، فرهنگ ، هنر ، تحقيق ، مطالعه و مبارزات همه جانبه مادی و معنوی و اجتماعی به مصرف برسانند ؛ نه تنها زنان ميهن ما بصورت اصولی در رهايي خويش از قيد هرگونه بی عدالتی ، تبعيض ، نابرابری ، زن ستيزی و خودگامگی مرد سالاران و تضعيف سيستم کهنه ، نقش پيشتاز را بازی خواهند نمود؛ بلکه در نهادينه سازی حفظ استقلال ملی کشور ، تماميت ارضی و تحقق جامعه مدنی و نظام دموکراسی نيز سهم برازنده را اداء خواهند کرد . پس اگر تمام جامعه ما و بويژه زنان افغانستان نياز زمان را درک نکنند و از اندکترين فرصت هم استفاده حد اکثر را جهت خودسازی خويش و جامعه خود نبرند ؛ نه تنها به اسارت خود می افزايند ؛بلکه به مصائب اجتماع خويش نيزکمک ميکنند . اکنون که حد اقل زمينهء درکشور ما مساعد گرديده ، بايد زن و مرد کشور ما از اين فرصت استفاده عظمی را بنمايند . 6- ضرورت انديشه دموکراسی : نيازمندی زمان عبارت از نظام مردم سالاری است . و جهت رسيدن به اين مامول بايست دارای تفکر واندِيشهء اساسي دموکراسی گرديم . با فراگيری علم و جوهر دموکراسی و با ايمان کامل به اين انديشه است که در ضمن داشتن دانش ، آگاهی سياسی و غنای فرهنگی ؛ زمينه های موثری خود آگاهی و خود سازی در بطن جامعه پديدار گرديده و با چنين ابزار خود سازی جامعه اند که زيربنای تحقق جامعه مدنی ، آزادگی ، عدالت اجتماعی ، حاکميت دموکراتيک ملی ، اساس گذاری وحدت ملی نوين و تحقق نظام مردم سالاری مساعد می گردد . فلهذا ، لازم است که زنان و مردان ميهن ما دوش بدوش همديگر خودها را با انديشهء دموکراسی مسلح سازند تا مطابق با مقتضيات عصر در تغييرجهان مادی ، معنوی و اجتماعی کشور خويش نقش عمده را ايفاء نمايند و حقوق زنان با مردان مساوی گردد . مبارزه زنان به تنهايی بخاطرحصول حقوق انسانی و سياسی شان بدون تشريک مساعی آگاهانه و مدبرانه مردان مشکل است . مردان هم بايست نه تنها به تساوی حقوق زنان با مردان صادقانه و عاقلانه تن در بدهند ؛ بلکه مردان عملا در تحقق اين مامول جانثارانه پيش قدم گردند تا هم در آزاد سازی زنان ، خود و جامعه خويش از اسارت ، تبعيض ، عقب مانی وکهنه پرستی بطور ريشهء نقش اصلی را با همکاری آگاهانه و مسولانهء زنان ايفاء نمايند . پس در نتيجه وحدت خردمندانهء زنان و مردان غرض نهادينه سازی وحدت ملی عادلانه و دموکراتيک ، تحقق جامعهء مدنی عصری و نظام مردم سالاری ؛ و زدودن پايه ها و ساختار های مادی و معنوی جامعه قبيلوی و سيستم فيودالی يک امر تعيين کننده ، اساسی و سرنوشت ساز خواهد بود . و اين امر بدون خود سازی همه جانبه و آگاهانه کل جامعه خيلی دشوار خواهد بود .
در اخير با تائيد از کلام اين شاعر ممتاز زبان فارسي دری : بيا تا گل بر افشانيم و می در ساغر اندازيم فلک را سقف بشکافيم و طرح نو در اندازيم اگر غم لشکر انگيزد که خون عاشقان ريزد من و ساقی به هم سازيم و بنيادش بر اندازيم به اين مقال پايان بخشيده و هشتم مارچ را يکبار ديگر به همه زنان قهرمان کشور ما تبريک و تهنيت عرض مي دارم .
March 6th, 2005


  برداشت و بازنویسی درونمایه این تارنما در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید.
 
گزیده مقالات